چهار میثاق

پنجاه قطعه طلا! ردان، نیزه‌ساز بابل قدیم، هرگز این مقدار طلا در کیسه‌ی چرمی با خودش حمل نکرده بود. او بسیار خوشحال از قصر پادشاه سخاوتمند برمی‌گشت. طلاها در کیسه‌ای که به کمرش آویخته بود با هر قدمی که برمی‌داشت جرینگ و جرینگ می‌کردند، شیرین‌ترین موسیقی‌ای که تا به حال به گوشش خورده بود. نویسنده: جورج ساموئل مترجم: منصوره خمکده

تیکه ای از کتاب: بصیرت، نتیجه‌ی کنار گذاشتن منطق به دلیل ناشکیبایی است. نویسنده: الکس جنادینیک مترجم: مرجان شمیل شوشتری

تیکه ای از کتاب: روز دوم عادت خواب شما اقدام ضروری به محل خواب خود بروید و محیط و پاتختی خود را تمیز کنید. یک دفتر ثبت وقایع، خودکار، نرم‌کننده لب، ناخن‌گیر، لیوان آب (در اصل همه چیزهایی که شما را مجبور به بلندشدن از رختخواب کند) را روی پاتختی کنار خود بگذارید. نویسنده: استفانی اوینگ مترجم: سوگند شکاری

تیکه ای از کتاب: اگر خودتان را متعهد به انجام کاری کنید، تفکر شما به ‌مرحلۀ اجرایی تغییر جهت می‌دهد و دست به اقدام می‌زنید. هدف ما، گذر از مرحلۀ تأمل به مرحلۀ اجراست. نویسنده: استفان گایز مترجم: صدیقه اوشنی