شیوه گرگ

تیکه ای از کتاب: احساس نو و زیبایی که همه ی ما در بچگی داشته ایم، آن بود که همه چیز را خوب می دانستیم ھر روزمان نوید دھنده ی سرگرمی ھا و رویدادھای تازه است و اینکه ھیچ چیزی شادی مان را نقش برآب نخواھد کرد. ولی ھنگامی که رشد کردیم و بالیدیم و به بلوغ رسیدیم، مسئولیت ھا، مشکلات، مصایب و گرفتاری ھا، خود را بر ما تحمیل کردند و ما نا امید شدیم و آنچه که در کودکی به آن باور داشتیم به یکباره ناپدید شد. نویسنده: راندا برن مترجم: سارا عزیزی

تیکه ای از کتاب: بصیرت، نتیجه‌ی کنار گذاشتن منطق به دلیل ناشکیبایی است. نویسنده: الکس جنادینیک مترجم: مرجان شمیل شوشتری

تیکه ای از کتاب: مادر، ذهن خودآگاه است که می‌تواند انتخاب کند که از کودک مراقبت کند یا نکند. بیایید فعلاً واژه‌های تخصصی که در آن ذهن خودآگاه، مادر و ذهن ناخودآگاه،‌ کودک است را کنار بگذاریم. این کودک است که تمام این خاطرات را از ابتدای خلقت با خود به این‌سو و آن‌سو حمل می‌کند و به‌سختی به این‌طرف و آن‌طرف می‌کشاند. نویسنده: جو ویتالی مترجم: زهرا حسنی